مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

پاییز 97

1397/10/7 0:26
517 بازدید
اشتراک گذاری
 
سلام دلبر جان مامان
توی اولین روزهای زمستان 97 برات مینویسم از پاییز پر ماجرایی که پشت سر گذاشتیم پر ماجرا میگم چون پرررر از اتفاق های خوب بود بغیر از دوتاش که اونا هم به خوبی تموم شد و خدا را شکر پشت سر گذاشتیم اون دوتا اتفاق ناگوار عمل روی پای ننه حاجی و پهلوی ننه ریحان بود که خدا را شکر با اینکه سختی زیادی کشیدن ولی به سلامت این دوره را گذروندن الهی خدا بحق صاحب الزمان همه مریض ها را شفاء بدن هیچکسی اسیر دکتر و بیمارستان و دارو اینا نباشه که واقعا سخته😟😟😟😟😟
 
ای جااان بهارانه ترین لبخند ها توی این پاییز را ازت دیدم با رفتنت به پیش دبستان بنای گذاشتن و بالا بردن آجر خاطرات منو گذاشتی دقیقا از همون روز که فرم پیش دبستانت را پوشیدی من ،بابا، مامان جون و .... را داشتی ذوق مرگ میکردی مخصوصا مامان جون که وجود من را داخله این فرم میدید و اشک شوق ریخت
عزیزم الهی توی این مسیر بهترین ها برات رقم بخوره به هرچی دوست داری برسی و موفق باشی
جشن ورودی به پیش دبستان خوبت یعنی سماء
خاله عاطفه مربی تون که با جرأت میتونم بگم یکی از بهترین مربی ها هست
و
خاله مهشید مربی ورزش تون وای که چقد حال کردی که همنام مامانت هست😘😘
مهتا و زهرا اولین دوستت
لوازمت که با وسواس بسیار انتخاب کردم همشون هم تا میتونستی السایی😄
خلاقیت های وروجکم از این عکس ها خیلی دارم سعی میکنم واست بزارم
جشن پایانی کلاس روخوانی قرآن الهی همیشه در پناه خدا و قرآن و اهل بیت
ووووییی رسیدم به روز زمینی شدن این فرشته نازنـــــــــین
اگه برای دنیا یکی باشی برای من تــــــــمام دنیایی
تولدت زیباترین اتفاقی هست که میشود به رنج های زندگی هم دل بست😙
😙
😙
عکس روی کیکت هم به طراحی مامان و سفارش دختر السایی ام هست 😃
کیک را روز قبل از تولد گرفتیم و رفتیم آتلیه دوست بابا و چندتایی عکس فوق العاده خوشکل که من از دیدنشون سیر نمیشم گرفتیم خیلی تو عکس گرفتن همکاری کردی بر عکس آتلیه های قبلی ات اینجا خودت ژست میگرفتی و اداره میکردی تازه به بابا گفتی همینطور اینجا واینستا بیا این حباب ها را فوت کن تا عکسم جالب بشه
قیافه ما عکاستعجبخندونک
عشــــــــــق مامان
مهتا و دوستای دلبرش
مهمون های افتخاری زهرا و پندار😉
یعنی یااااا داشتی پرواز میکردی اونروز با لباس السایی و تولد السایی و ... خودت تولدت را کارگردانی میکردی هم به خودت هم من و بقیه خیلی خوش گذشت
الهی ۱۲۰ساله بشی قربونت برررررم
جشواره غذا سنتی زبان
یه اتفاق خیلی خــــــوب عروسی تنها خواهر من یعنی خاله مرضیه الهی خوشبخت بشه برات بگم که چقــــــد تو چیدن جهاز و جابجایی وسایل و شب عروسییی اینا زحمت کشیدی😉 یعنی بهت میگفتین مهتا نکن میگفتی وظیفمه خالمه و ... یعنی همه کاره بودی هیچکی هیچی نمیتونست بهت بگه😅
تولد مامان که مثله خودت پاییزی هست البته آذر ماهی هنوز که هنوزه داری بهم هدیه میدی میگی واسه تولدته ۲۰آذر میکی یه مامان که بیشتر ندارم نمیدونم میخواستی چندتا داشته باشی😅چشمم روشن 
مراسم شب یلدایی توی پیش دبستانتون نگم برات که میخواستم بخورمت اینققققد که قشنگ و خوب با دوستات غزل حافظ را خوندید 
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
.
.
.
😍
دست خاله عاطفه درد نکنه واسه همین میگم بهترینه
هم تاج های خوشکل درست کرده بود هم گیفت های هدیه زیبا و زیباتر از همه سنجاق سینه انار
مثله همیشه آماده برای چسب کاری و قیچی و ....
برای شب یلدا
شب یلده خونه ننه حاجی و مثله همیشه هی هی هی گفتنت که اینو مامان من درست کرده و ....😅
بگردم با ژستت
یلدایی خاله مرضیه
تولد محمد پسر همسایه که یه دقیقه هم پیش ما نبودی رفته بودی قاطی دوستای محمد کولشون میشدی می رقصیدی و حرف های زیادی میزدی جوری شده بود که اونا هم ازت دل نمی کندن چیکار میکنی با لین زبونت خدا میدونه😃
وقتی حیاط خونمون دست در گردن پاییز داره و زیباییش را نمیشه توی چندتا عکس خلاصه کرد😍
گویر گردی ما که عشق شماست که روی خاک ها ولووو شی😊
دور دور های ما توی پاییز 
الهی دلت شاد و لبت خندون باشه
فدای مهربونیاااات
محبتمحبتمحبت

..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)