اولین برف سال 94
عزیزم برف را خیلی دوست داشتی تا زمانی که برف میومد از پشت در تراس تکون نمیخوردی یه چتر هم دستت گرفته بودی و میگفتی واای خدای من برف میاد باید چتر داشته باشم برفی نشم
فردای روز برفی دیگه نتونستم جلوت را بگیرم میگفتی باید بررریم حیاط برف اومدههههههههه
دوبار هم افتادی ولی از شوقت هیچی نمیگفتی از اتفاق میگفتی مامان چیزی نشد نگران نباش
عاشق این گنده حرف زدنات هستم جیگرررررر
ان شا الله بختت مثل این برف سفید باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی