مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

سفر به جزیره مرجانی و زیبای کیش

د ختر گلم این بار میخوام برات پست سفر 3 نفرمون به جزیره مرجانی و زیبای کیش برات بزارم  بقول خودت مسارفت بیشتر در نظرمون بود امسال بریم مشهد پابوس آقا ولی بخاطر مشکلات کاری بابا جور نشد و دیگه هوا سرد شد شما هم که اگه سرما بخوری خیلی بد خوب میشی و اذیت میکنی انگاری قسمت نبود ان شالله سال آینده از روزی که محمد حسین عزیزم پسر دایی مهدی رفته بود شمال پیش دریا و اومده بود برای تو تعریف کرد تو هم دست بردار نبودی همیشه میگفتی بریم دریا دریا دریااااااااا ما هم تصمیم گرفتیم بلا خانم را ببریم دریا چون آب و هوا کیش این زمان بهاری و دلچسب بود و هم ایام دهه فجر ایام جشنواره ها و کنسرت ها بود جای همه دوستان خالی خیلی خوش گذشت خب...
1 اسفند 1394

سومین یلدای مهتا بانو

سومین یلدات مبارک دخترم ان شا الله عمرت مثل شب یلدا بلند باشه توام با سلامتی و خوشی دیشب شب یلدا طبق معمول هر سال خونه ننه حاجی و بابا حاجی بودیم خیلی خوش گذشت تو هم خیلی با بچه ها بازی کردی که با اینکه عصر خوابیده بودی موقع برگشت به خونه از خستگی خوابت برد عزیزم هندونه من دیشب مامان جون یه شال و کلاه خیلی خوشکل بهت هدیه داد که از اتفاق خیلی با لباست ست بود طبق معمول گفتی دست شوشو درد نکنه مامان جون ​   اینم از هنر های مامانت ننه حاجی زحمت کشیده بودن و حلیم درست کرده بودن برای همین گفتن خیلی تدارک نبینید ...
1 دی 1394

اولین برف سال 94

عزیزم برف را خیلی دوست داشتی تا زمانی که برف میومد از پشت در تراس تکون نمیخوردی یه چتر هم دستت گرفته بودی و میگفتی واای خدای من برف میاد باید چتر داشته باشم برفی نشم ​ ​ ​ ​ ​ ​  فردای روز برفی دیگه نتونستم جلوت را بگیرم میگفتی باید بررریم حیاط برف اومدههههههههه دوبار هم افتادی ولی از شوقت هیچی نمیگفتی از اتفاق میگفتی مامان چیزی نشد نگران نباش ​ ​ ​ عاشق این گنده حرف زدنات هستم جیگرررررر ان شا الله بختت مثل این برف سفید باشه ...
1 دی 1394

روزمرگی مهتا

سلام دلبرم بازم تاخیر عزیزم هر روز شیرین تر از دیروز هستی و بسیاااار باهوش الان 10تا کلمه انگلیسی بلدی و میتونی بیش از 20تا کلمه را از روی نوشته هاش بخونی   مامان جون نوه گلش را خیلیییی دوست داره بیشتر از همه برای تو لباس و .... بافته من و تو هم عاشققققققشیم دستت طلا مامان جون یه روز خوب با هستی جونم که تو خیلی دوسش داری هستی و مامان آرزو گلش بابا که رفته بود ماموریت و ما تنها بودیم اومدن پیش ما ویه شب خاطره ای با هم داشتیم   ...
1 دی 1394

سه ساله شدن مهتا بانو

سلام گل دختر مامان، عزیز باباییی به قول خودت مامان مشید خانوم و بابا مصطبی آقا دلبرم سومین سال از عمرت هم در کنار ما خدا را شکر به سلامتی گذروندی تولدت مبارک عزیزم امسال تولد سه سالگیت همزمان با روزتاسوعا بود برای همین مراسم نگرفتیم یا ابالفضل(ع) شما را به سه ساله امام حسین(ع) قسم همیشه در تمام مراحل زندگی یار و پشیبان دخترم باشید ...
1 آبان 1394

سفر به نراق و محلات

"سلام مهتـــــــــــــا گلی مامان" جای همه دوستان خالی این هفته یه سفر یهویی به نراق و محلات داشتیم نراق یه جای زیبا و تاریخی به اسم غار چال نخجیر داره که واقعا جالب و زیباست توصیه میکنم همه دوستان حتما یه بازدید داشته باشن دختر مامان خیلی اونجا را دوست داشتی با اینکه خسته شده بودی ولی میگفتی فقط خودم باید راه بروم و اصلا دوش نمیشدی از بس که فضولی نازنینم تازه فاز خود شیفتگی برداشته بودی و هر جا میرسیدی میگفتی عکس ازم بگیر چون بردن دوربین داخل غار ممنوع بود نمیخواستم صداش را در بیارم ولی مگه تو میزاشتی اگه عکست را نمیگرفتم داد و هوار راه میداختی عکس بگیررررر گوشی میخواااااام یه اوضاعی داشتیماااا با تو شیطون ب...
8 شهريور 1394

یه پست بعد وکلی تاخیر

سلام مهتا گلی مامان شرمنده بابت تاخیر طولانی مامانی کلی خودم را درگیر کار و کلاس و... کردم خیلی وقته سراغ لب تاب ، وبلاگ و دوستای عزیز وبلاگیت نیومدم  عزیزم مامانی را ببخش همه عکس هات از روی لب تاب به هارد منتقل شده و الان در دسترس نیست تو این مدت کلی اتفاق افتاده و کلی عکس گرفتی انشالله سر فرصت میزازم  یه چندتایی عکس تو گوشی مامان پراکنده بود واست میزارم دخترکم عکس ها در ادامه مطلب   مهتا و حیاط خونه عروسی دوست مامان شهربازی سیمرغ کمک بابایی (البته اینقد سیاهکاری کردی که بابا مجبور شد پایین نقاشی را کات کنه ) استخر بادی که خیلی ...
19 مرداد 1394
1