مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

سفر به جزیره مرجانی و زیبای کیش

1394/12/1 12:05
474 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم این بار میخوام برات پست سفر 3 نفرمون به جزیره مرجانی و زیبای کیش برات بزارم  بقول خودت مسارفتلبخندلبخندنیشخند

بیشتر در نظرمون بود امسال بریم مشهد پابوس آقا ولی بخاطر مشکلات کاری بابا جور نشد و دیگه هوا سرد شد شما هم که اگه سرما بخوری خیلی بد خوب میشی و اذیت میکنی انگاری قسمت نبود ان شالله سال آینده 
از روزی که محمد حسین عزیزم پسر دایی مهدی رفته بود شمال پیش دریا و اومده بود برای تو تعریف کرد تو هم دست بردار نبودی همیشه میگفتی بریم دریا دریا دریااااااااا ما هم تصمیم گرفتیم بلا خانم را ببریم دریا چون آب و هوا کیش این زمان بهاری و دلچسب بود و هم ایام دهه فجر ایام جشنواره ها و کنسرت ها بود
جای همه دوستان خالی خیلی خوش گذشت
خب بریم سراغ سفر نامه
صبح روز دوشنبه 19بهمن ماه رفتیم فرودگاه از وقتی فهمیده بودی میخوای سوار هواپیما بشی دل تو دلت نبود و دائم میگفتی پس کی میرسیم اصلا حاضر نبودی در صف و سالن انتظار صبر کنی و خودت را با شیرین زبونی و سیاست خاصی برای بقیه توی صف جلومیبردی و ما هم دنبال تو کلک خانمچشمکچشمکچشمک
بالاخره سوار هواپیما شدی اول کار مثل خانم نشستی و کمربندت را بستی ولی بعد از بلند شدن هواپیما از زمین شیطونی های هوایی تو هم آغاز شد دیگه اکثرا تو هواپیما میشناختنت میرفتی هرکی گوشی داشت و نداشت بهشون میگفتی بازی داریمتنظر بزوربرگردوندیمت سرجات و با آبمیوه و... سرگرمت کردیم تا به کیش رسیدیم ساک ها را تحویل گرفتیم( البته با کمک تو بلا خانم که میخواستی خودت از روی نوار برداریو بکشی)و با ترانسفر زفتیم هتل قربون دختر با ادب و اجتماعی ام برم بمحض ورود به هتل به همه سلام کردی و از
 همون اول با همه دوست شدی اتاق را که تحویل گرفتیم کمی استراحت کردیم ورفتیم برای گردش و شام در رستوران ساحلی و توپ شاندیز صفدری همراه با موسیقی زنده بقول تو عروسی هرجایی آهنگ ،دست و... باشه میگی عروسی که توی کیش شبانه روز فراوان بود فقط عروس نداشت که هردفعه از ما میپرسیدی پس عروس کوووو؟؟؟؟متفکر ما هم باید یکی را پیدا میکردیم الکی جای عروس جا میزدیم خخخخقه قهه
فرداش رفتیم دریاااااا از دور داشتی ذوق مرگ میشدی اجازه نمیدادی ما کفشامون را عوض کنیم و دمپایی بپوشیم میگفتی فقط بریم اول که نزدیک آب شدیم کمی ترسیدی و عقب عقب میرفتی میگفتی خیس میشم و بابا را محکم گفته بودی ولییییییییی وقتی فهمیدی چیزی نیست حالا برعکس تا زیر گلوت را آب گرفته بود میگفتی ولم کنید میخوااااام برم جلوتر از شانست هم استخر بادی ات را برداشته بودم ولی یادم رفت بیارم دریا مگه ول کن بودی فقط میخواستی تو آب باشی با ماسه ها بازی کنی سوار قایق که شدیم یه جایی از دریا ماهی ها خیلی زیاد و نزدیک آب بودن میگفتی ولم کنید میخوام برم تو آب پیش ماهی هاااا کلا توی این سفر این کلمه را روزی 400 بار بیشتر میگفتی

 وووووللـــــــــــــــــممممممممممــــــــــــــــــــــــــــم  کنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد خودمـــــــــــــــــــــم

خرید را که نگو بخاطر تو شیطون بلا هیجا نتونستیم برویم میگفتی من برم شما دنبالم بیایید هر چی میخوام بگیرم دست بزنم و .................... ماشالله قانع شدنی هم نبودی همه چی میخواستی بلا

یه هاپو کوچولو خوشکل توی ساحل بود گفتی میخوام باهاش بازی کنم ولی وقتی اومد پیشت جییییییغ که میترسم برای شتر سواری هم همینکار را کردی

از دریا که میومدیم خانم حتما باید روی اسکله تفریحی کایت روی هوا میفرستادی و بازی میکردی کلا توی هیچ کاریت حالا بسه دیگه باید برویم کار داریم و .... حالیت نبود مرغت یه پا داشت تو این موارد یه کم اذیت کردی خانوم خانوماااااا

روز های بعد گشت جزیره،کشتی تفریحی، پارک دلفین ها،پدیده کیش ، کلاسیک شوو ... رفتیم و هر شب هم یه کنسرت تا 3 صبح تو هم که پایه عروسی

هرجا که میرفتیم ماشین کوچیک دم درجهت اجاره گذاشته بودن تو هم که حتما باید سوار میشدی وسط راه هم میلت میکشید رنگش را عوض کنی و یکی دیگه خدااااااا

روز 22 بهمن برگشتیم با یه کوله بار خوشی و خاطره ا این سفر دوست داشتنیمون عزیز دلم

ان شالله همیشه با دلی خوش و سلامت به سفر و تفریح باشیم

اینم از عکس های سفر

3 

بقیه عکس ها را در ادامه مطلب  

45

اینام دوستای دوقلو خوشکلت سارینا و آوینا

67

 

9

دریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

10 

   

قایق سواری

هاپو که خیلی دوست داشتنی و با مزه بود

بازی با کایت

پارک دلفین ها

بازار بزرگ پدیده

قدیمی ترین خانه کیش

 

کاریز (قنات) کیش

کشتی یونانی

شام در کشتی تفریحی(البته شما شام نخوردی و مشغول دیدن دریا بودی)

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان آرزو
8 اسفند 94 1:09
سلام عزیزم.امیدوارم که مهتای عزیزم همیشه زیر سایه پدر و مادرش خوش باشه و همیشه در حال سفر وخوشگذرونی باشه.بوس بوس
♥مامان مهشید♥
پاسخ
ممنون عزیزم همچنین هستی جونممممم
مامان آرزو
18 فروردین 95 3:21
دوست عزیزم،مهشید جونم امیدوارم که همیشه خوش باشید و همه ی لحظاتتون پر از شادی و خوشی باشی.
♥مامان مهشید♥
پاسخ
مرسی دوست جونیم