مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

تولد 2 سالگی نزدیکه

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم عزیزم تولد 2 سالگیت نزدیکه و من اصلا باورم نمیشه که مهتا کوچولوی عزیز من اینقدر برای خودش خانم شده انگار همین دیروز بود به دنیا اومدی و مدام شیر میخواستی حالا 2 سال از اون روزا گذشته (البته برای من مثل برق و باد) و تو دیگه نزدیک دو ماهه شیر نمیخوری و الان کنار من نشستی هندوانه میخوری و شیرین زبونی میکنی قربونت برم نازنینم  ...
13 مهر 1393

از شیر گرفتن مهتا جون و جشن روز دختر

عزیزم قربونت بگردم الان تقریبا یک هفته است که من عزم خودم را جزم کردم و کم کم جنابعالی را از شیر گرفتم روز دختر که بود دیگه پرسه ترک شیر تکمیل شده بود چون دخترم دیگه برای خودش خانمی شده کوچولو که نیست از اونی که فکر میکردم کمتر اذیتم کردی چون خیلی به شیر خودنت وابسته شده بودی همیشه بهم وصل بودی ولی حالا زودی باهاش کنار اومدی  روز دختر شب رفتیم خونه مامان و بابا جون و یه جشن کوچولو به همین مناسبت گرفتیم قربونت برم فردای اون روز هم رفتیم آتلیه چهره و برای دو سالگیت عکس های خوشکلی گرفتی بی صبرانه منتظر آماده شدنشون هستم عزیزم عکس های جشن روز دختر مگه طاقت داشتی ژله ها را ببینی و ساکت بشینی عکست را بگیرم به همه انگشت م...
8 شهريور 1393

روز دختر

  این دومین سالی است که روز دختر ،دختر گلم که از همه دنیا بیشتر دوستش دارم در کنار ما هست عزیزم دخترم مهتا گلی روزت مبارک عکس مهتا در حرم حضرت معصومه در ضمن 22 ماهگیت هم مبارک باشه قربونت برم ...
5 شهريور 1393

سفر

جای همه خالی عزیزم قبل از ماه رمضان یه مسافرت خیلی باحال به اتفاق خانواده بابا مصطفی رفتیم گلکم شرمنده که دارم تقریبا یک ماه بعد عکس هاش را میزارم تو توی سفر در کل اگه چند مورد را فاکتور بگیریم دختر خوبی بودی با وجود تو ناز گلم خیلی بیشتر به همه خوش گذشت اول رفتیم سمیرم و آبشار بسیار جالب و دیدنی اش بعد در طی مسیر به سمت یاسوج چند جای دیگه هم رفتیم که شهر سی سخت (بهشت گمشده ،مسیر پرپیچ و خمی داشت برای همین سی سخت نام گرفته)خیلی قشنگ و خوش آب و هوا بود شب به یاسوج رسیدم و فردای آنروز هم رفتین آبشار یاسوج که عالی بود مقصد نهایی شیراز بود با اون همه جای دیدنی که خیلی خوش گذشت د رمسیر برگشت هم چند جای دیگه رفتیم خلاصه بهتر از این نمی...
6 مرداد 1393

عید فطر و عیدی مهتا

عید سعید فطر بر همه شما دوستان و آشنایان عزیز مبارک  اینم عیدی مهتا گلی خودم در ضمن 21 ماهگیت هم مبارک باشه عزیزم گلم قبل از ماه رمضان رفتیم مسافرت به اتفاق همه خانواده بابا خیلی خوش گذشت تو هم خیلی ذوق کردی دخترم هنوز وقت اینکه عکس هاش را بذارم پیدا نکردم بزودی حتما این کار را انجام میدم نازنینم ...
6 مرداد 1393

کوتاه شدن موهای مهتا گلی

عزیزم ناز گلم دخترم از بس که شیطون هستی هر چی گیره و تل به موهات میزدم همه را به چه شدتی همراه با یه دسته مو از سرت میکندی من هم به اتفاق بابا طی یک اقدام انتحاری موهات را برات کوتاه کردم اول میخواستم آرایشگاه ببرمت ولی هم اینکه جمعه بود و آرایشگاهی باز نبود و بابا هم که نمیتونست دنبالمون بیاد و از طرفی هم گفتم با اینهمه مو ریز به سر و بدنت چه جوری برگردیم خونه کلی دردسر بود این بود که خودم دست بکار شدم تعریف از خود نباشه بقیه هم میگم خیلی خوب شده  عکس مهتا گلی قبل از اصلاح مو ببین چه لمی دادی رو مبل چه ژستی گرفتی هااا مهتا بانو بعد از اصلاح مو به دست مامان گلیش الهی ...
6 مرداد 1393

جریان تلوزیون دین مهتا

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید خدا کند که ببینم عروس گلهایی  خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی  تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی  بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی دخترم عسلم عاشق تلوزیون دیدنی تو مدتی که بیداری تلوزیون هم باید روشن باشه حتی اگه نبینی و یه جای دیگه باشی تا بفهمی خاموش شده از همون جا صدا...
31 خرداد 1393

طرز خوابیدن مهتا

دخترم عزیزم این عکس را می بینی درست قضیه خوابیدن من و تو و بابایی هستش خونه قبلی که بودیم تختت  کنار تخت خودمون بود حالا خونه جدید که اومدیم با فکر اینکه کم کم بری و به تنهایی خوابیدن عادت کنی تختت را در اتاق خودت گذاشتیم چند روز خوب بود ولی هم ترس اینو داشتم که تنهایی از روی تختت بیافتی (با اینکه حفاظ داره) هم من مامانی تنبلی بودم و حوصله اینو نداشتم بیام و شیرت بدم و برگردم برا همین میاوردم روی تخت خودمون پیش ما بخوابی از اونجایی که تو وقتی خوابی مثل بیداریت آروم و قرار نداری کم کم بابا را مجبور کردی برود و پایین تخت روی زمین بخوابه امان از دست تو دختری که فرمانروایی اگه مادر شوهری بفهمه عروس و نوه اش روی تخت میخوابن و پ...
22 خرداد 1393

عکس های جا افتاده+19 ماهگی

19 ماهگیت و ورود به 20 ماهگیت مبارک باشه عزیزم داری بزرگ میشی هااااااااااااا گفته بودم چند تا عکس میزارم واقعیتش خیلی بود من این چند تا را انتخاب کردم  مهتا و سفره هفت سین سال نو خونه مامان جون من که با این وروجک شیطون سفره امسال را بی خیال شدم خونه مامان جون هم به همین دلیل توی پاسیو خیلی مختصر گذاشتن و یه مبل بزرگ هم جلوی پاسیو تا از دست این دوتا نوه شیطون در امان باشه ولی مهتا که کم نمی اورد از روی مبل بالا میرفت و خودش را به شکلات ها میرسوند روز سوم این سفره هم جمع شد (خداااااااااااااا) (برای اولین بار سرمه به چشم های نازت کشیدم گل دخترم ) همیشه مهتا گلی میخواست کفش نو خودش را دربیاره اونم...
3 خرداد 1393