مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

روزانه

دختر گلم و همه دوستان سلام بهد یه تاخیر طولانی میخوام روزانه های دخملی را بنویسم عزیزم هر روز شیطون تر و البته دلبرتر میشی وقتی فکر میکنم که این روزا اینطور داره با شتاب میگذره و دیگه تکرار نمیشه دلم میگیره گلم تا چشم به میذاری شدی قد مامانی و برای خودت خانومی شدی گلم کلی حرف میزنی که ٨٠ تا ٩٠ درصدش را متوجه نمیشیم مثل ژاپنی ها ولی خیلی خنده داره تلفن یا موبایل و البته مثل همیشه آیفون را بر میداری و شروع میکنی به سخرانی یه دفعه وسط صحبت هات میزنی زیر خنده دوباره ادامه میدی نمیدونم چه حرف خنده داری میزنی؟؟؟؟ آدم دلش میخواد بخوردت نازنینم وقتی یکی میاد خونمون کلی میذوقی سریع میری سبد اسباب بازی هات را براش میاری و جلوش ...
19 بهمن 1392

سیزدهمین و چهاردهمین مروارید

عزیزم نمیدونم چرا اینقدر عجله داری و هنوز دندون قبلیت تازه جوانه زده دندون بعدیت خودش را نشون میده یه کم صبر کن نازنینم دیگه غیر از شیر خودم هیچی نمیخوری فکر کنم پس فردا که برای چکاب ١٥ ماهگیت بریم اصلا وزن نگرفته باشی به هر حال سیزدهمین و چهاردهمین مرواریدت مبارک ...
28 دی 1392

سه چرخه

چند روز پیش بابای مهتا برای دخمل گلش یه سه چرخه خوشکل خرید مهتا خیلی دوسش داره و سوارش میشه هیچ جوری هم راضی نمیشه بیاد پایین برای غذا خوردنش باید حتما جلوی تلویزیون سوار بر سه چرخه باشه و DVDهای بانی نی را که خیلی دوست داره و آموزنده هست ،ببینه و غذاش را بخوره اینم یه مدلیه دیگه قربونت برم که تا دوربین را میبینی میگم مهتا عکس بگیرم شروع میکنی به خندیدن ...
11 دی 1392

قالب جدید

این صلوات برای شادی روح اموات سازنده قالب وبلاگ شما هم صلوات را بفرستید دستشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن من که قالب را دوست دارم شما چی؟ این دسته گل هم از طرف مهتا تقدیم به ایشان ...
8 دی 1392

شب یلدا

  امسال دومین سال است که مهتا در شب یلدا کنار ما هست روی گلت به سرخی انار شب یلدات به شیرینی هندوانه خنده ات مانند پسته و عمرت به بلندی یلدا همزمان با شب یلدا مهتا ١٤ ماهه میشه عزیزم دومین یلدات و ١٤ ماهگیت مبارک باشه یه شب به یلدا خونه مامان و بابا حاجی(پدر بزرگ و مادر بزرگ من) مهتا جونم کلا با کفش ،جوراب و پاپوش پوشیدن مخالفی سریع از پاهات در میاری ولی مامان بابا یه جفت کفش بوت خوشکل،  هدیه زمستونی به مناسبت ١٤ ماهگیت بهت هدیه دادن تا دیگه نتونی به راختی از پاهات در بیاری و گرم بمونی مبارکت باشه نازنینم ...
29 آذر 1392

تولد مامان مهشید

  دیروز 20 آذر تولد خودم (مامان مهشید)بود دومین سال تولدم که مهتا دختر نازم در کنارم بود دیشب مامان بابا و خواهر خودم سر زده اومدن خونمون و یه جشن کوچولو گرفتیم  آقای شوهر(مصطفی) به افتخار تولد من آهنگ تولدت مبارک ویه چند تایی دیگه آهنگ ارگ نوازی کرد البته به اتفاق و کمک مهتا عزیزانم خیلی دوستون دارم مهتا میگفت باید منم حتما ارگ بزنم برای همین بابایی ارگ را از روی پایه اش برای مهتا بانو زمین گذاشت اینجا مهتا داره با بابا همکاری میکنه بقیه را به دست زدن تشویق میکنه اینم از شام تولد ته چین بوقلمون با اسم خودم به خط آقای شوهر جای همه خالی خیلی خوش گذشت و شب خوبی بود ...
21 آذر 1392