خونه روفی
دخترم دومین بهار زندگی ات در راه است انشا ا... ١٠٠٠ بهار را ببینی گلم
و اما قضیه خونه تکونی قبل از فرا رسیدن بهار
از دست تو وروجک که نمیشه کاری کرد هرچی بالای چارپایه میرم وقتی میخوام بیام پایین میبینم تو مثل کنه به پله های چهار پایه چسبیدی داری میای بالا با هزار زور اونطرف میزارمت سرگرمت میکنم با اسباب بازی هات ولی دوباره دست بردار نیستی میای عوض اینکه چهار پایه را نگه داری مامان نیافته شروع میکنی به تکون دادنش ای خداااااااااااا کلی هم میذوقی از این کارت
خالی کردن کابینت ها که کار هر روز جنابعالی هستش حالا که رفتم تمیز کنم میبینم کلی خرده نون چیبس و... کف کابینت ها هستشفقط وسایل کابینت را تا حالا خالی میکردی حالا دیگه از صدقه سر تمیز کاری من یاد گرفتی کفی کابینت ها را هم جمع میکنی و یه دستمال دستت میگیری تمیز میکنی قربونت برم
برای تمیز کردن ویترین به خدا رسیدم اینقدر اذیت کردی تا حالا نمیدونستی در ویترین باز میشه حالا که باز بود مگه دست بردار بودی مثل من یه دستمال برداشته بودی و میخواستی تمیز کاری کنی خلاصه اسباب بازی هات را بهت دادم تمیز کنی دستمالشون میکشیدی و یکی یکی میاوردی داخل ویترین میزاشتی و کلی هم صحبت میکردی نمیدونم چی میگفتی ولی خیلی با مزه بود منکه کلی خندیدم اصلا راه به من نمیدادی خوب که شیشه ویترین را تمیز کردم و برق انداختم شیشه شور را برداشتی و به شیشه پاشیدی با یه دستمال کثیف شروع کردی به پاک کردن من::مهههههههههههههتتتتتتااااتو:مامان
چند روز پیش هم رفتیم خرید عید برای تو شیطون بلا که در پست بعدی عکس خرید های عیدت را میزارم گلم