شیطونی های 2
سلام وروجک مامان یه تبلیغ بود تلویزیون قدیما داشت میگفت صاایران هر روز بهتر از دیروز √ حالا ما هم باید بگیم مهتا هر روز شیطون تر از دیروز√
خانوم خانوما یاد گرفتی یه کم بدون کمک روی پاهات وایسی خدا میدونی اگه راه افتادی میخوای چه آتیش هایی بسوزونی همین الانش همه جا را میگیری و راه میره و همه خونه را ویرون کردی از همه مبلها،پله ها،میزها پشتی و تکیه ها بالا میره بزرگ و کوچیک بودنش هم برات مهم نیست اونقدر تلاش میکنی که موفق میشی .
همین دیروز بالا خره موفق شدی بعد از چندی تلاش در پی کشیدن سیم دستگاه DVDدستگاه را خراب کنی دیگه کار نمیکنه همینو میخواستی؟
خونه مامان جون و باباجون که میری که دیگه غیر قابل کنترلی اول گیج میشی بری کدوم اتاق ها ولی سر فرصت خدمت همه جا میرسی اول سریع میری پا دری آشپزخونه را برمیداری اون طرف میدازی بعد فرشش را جمع میکنی بعدش دگمه ماشین لباسشویی و شیشه جلوی گاز را خدمتشون میرسی آخر هم کشو ها و کابینت ها را خالی میکنی بیرونت که میاریم میری به میز تلوزیون بالا میری و سیم تلفن را میکشی کشو دکور را خالی میکنی از اون طرف میری تو اتاق خاله کتاب هاش و .... میریزی میری تو اتاق دیگه اتو و چرخ خیاطی را میندازی و سیم هاشون را میکشی آخرش هم میری توی اتاق پذیرایی و لوله گاز را که خیلی بهش علاقه مندی میخوری دیگه از لوله گاز نمیشه جدات کرد اونجا هم برای خودت پادشاهی میکنی (مهتا نوه ی اول هست بعد از شش ماه پسر دایی اش به دنیا اومد ولی اون پیش ما نیست و دیر به دیر میاد)اونقدر اذیت میکنی که شیر نخورده خوابت میبره
خوشمزه است
در حال بیرون ریختن کشو دکور خونه باباجون
اینجا هم رفتی روی میز پیش مامان جون نشستی و یه نون بزرگ برداشتی داری میخوری به هیچ کس هم نمیدی هر چی ازت میگیرن و نون کوچولو بهت میدن گریه میکنی و قبول نمیکنی
به تازگی جیگر بلای مامان یاد گرفتی گوشی موبایل را میذاری کنار گوشت و میگی ایو ایو و خیلی حرف ها که ما متوجه نمیشیم اینقدر قشنگ به این دست میدی دوباره به اون دستت و گوش دیگت و همینطور حرف میزنی قربونت برم خوشکلم