مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

زمستان 98

1398/12/28 15:17
493 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم

زمستانم با تو بهار است

تو امید فرداهای منی،

محرم راز منی، تک گل باغِ منی

دردانه منی و من از دوست داشتنت کوتاه نمی آیم

سلام عزیزم اومدم که برات از خاطرات زمستان 97 بگم مثل همیشه پر از خاطرات تلخ و شیرین 

زمستان که با پایان فصل رنگارنگ پاییز شروع میشود و همیشه مراسم شب یلدا و خاطرات بیاد موندی اون آغاز این فصل سرد را دوست داشتنی می کند امسال هم ما مثل هرسال همگی خونه ننه حاجی و بابا حاجی جمع بودیم به صرف حلیم واقعا خوش مزه و جا افتاده ننه حاجی پز که طرفدارهای زیادی داره از جمله شما شب خیلی خوبی را با خانواده گذروندیم شب بعد هم خونه مامان جون و بابا جون بودیم اون شب هم خیلی خوش گذشت و خلاصه با کلی خاطره وارد زمستان شدیم.

یه خانه بازی نزدیک کلاس موسیقی ات هست بنام دنیای فسقلی ها که شما عاشق اونجا هستی و باااید حتما بعد کلاس اونجا بری اونجا خاله و عمو خیلللللی مهربون هستن و محیط جذابی داره که برگشتن را برات سخت میکنه ولی خدا را شکر ساعت مشخص داره و نمیتونی زیاااد بمونی وگرنه تا چند روز بمونی را حرفی نداری.خوشبختانه برای هر مناسبت جشنی میگیرن و از مجری های خیلی باحال برای اجرای برنامه های شاد و جذاب دعوت می کنند و شما که پای ثابت اونجا هستی همیشه اصرار به شرکت داری اکثرا با برنامه هامون ساعت و تاریخش جور در نمیاد ولی خوشبختانه جشن یلدا و جشن کریسمس را تونستی شرکت کنی که همراه با مادر ها بود خدایی به من خیلی خوش گذشت در هر دو جشن شما که دیگه نگو این مدل جشن ها که مادر و فرزند هر دو شرکت فعال دارند واقعا عالی هست. 

برای جشن یلدا که شرکت کردی دائم میگفتی جای زهرا(دختر عمه)خالی برای همین هنگام جشن کریسمس اون را هم ثبت نام کردیم و بردیم خیلی بیشتر از قبل به هردوتون خوش گذشت و جوری که شب کنار هم دست توی دست هم غش رفتید از خستگی . البته این اولش بود و مدتی بعد هر دو تون طبق عادت 100 درجه از جاتون تا صبح چرخیدیدو ووول خوردید.خخخخ

فردای اون روز با زهرا به کلاس موسیقی رفتید و بعدش عمه محبوبه اینا اومدن خونمون و رفتیم دور دور و شهربازی سیمرغ ورستوران و ....وحسابی کیف کردیم

همون روزا بود که خبر ترور سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه را در کشور عراق شنیدیم و خیلی متاثر شدیم خدا رحمتش کند و دشمنان را به سزای اعمالشان برساند من و بابا و شما در مراسم راهپیمایی برا ی انتقاد از این ترور وحشیانه دشمن شرکت کردیم و یاد سردار را گرامی داشتیم دلنوشته ای زیبا هم به کمک مامان تنظیم کردیم و شکر خدا از بین بچه ها برنده شدی و جایزه گرفتی

بهمن ماه را سخت مشغول انجام دادن فوق برنامه ها بودیم قبلا هم گفتم بخاطر استعدادت در زمینه صحبت کردن به کلامی شیرین همچنین زرنگی ات در دروس برای مسابقات از سوی مدرسه انتخاب میشی که البته دردسرش با من هم هست خخخخ

طراحی و انجام آزمایش برای مسابقه کشوری نور ، نوشتن دلنوشته برا ی سردار سلیمانی،شرکت در مسابقه قصه گویی کانون آینده سازان که البته نفر اول هم شدی،شرکت در مسابقه طرح جابر و جمع آوری کلکسیون و....

توی این مدت بعد از کلاس موسیقی ات هم کلاس همنوازی میرفتی تا برا ی اجرای کنسرت در سالن در اسفند ماه آماده بشی

یه اتفاق خوب در اسفند ماه اینکه من بالاخره خاله شدم و شما دختر خاله خدایا شکرت بابت این لطفت خیلللی حس خوبی هست محمد علی دوست داشتنی ما  در یازدهم اسفند ماه بدنیا اومد و خانواده ما یازده نفره شده اینجوری تیم مون تکمیل شد.خخخخخ

و یه اتفاق خیلی بد اینکه کشورمون دچار یک ویروسه منحوس به نام کرونا شده که مرگ آور هست به همین دلیل کلی از مکان ها ی عمومی مثل مدارس و کلاس ها شهربازی ها و ... تعطیل شد و مردم در خانه قرنطینه شدند تا جلوی شیوع بیش از حد بیماری گرفته شود.

این شد که اوایل اسفند ماه بود که دیگه مدرسه نرفتی و کلاس هات هم کنسل شد و تا حالا آموزش را آنلاین پیش گرفتی که اصلا هم مشتاق نیستی و توی این مورد خیلی اذیت میکنی و اذیت میشی ان شا ا... زودتر سایه این ویروس منحوس از سر ما کنار بره 

متاسفانه اسفند امسال مثل سال های قبل بوی زندگی و نشاط نداشت اصلا مردم به امدن عید دلخوش نبودند و باید در خانه مثل قبل بمانیم

به امید روز های بهتر

عکس ها در ادامه

یلدا خونه ننه حاجی و بابا حاجی سایتون مستدام

یلدا خونه مامان جون و بابا جون بمونید برامون

جشن یلدا در دنیای فسقلی ها

جشن کریسمس در دنیای فسقلی ها به همراه زهرا عمه

بچه ها عمه و خواب از خستگی جشن شما دوتا وروجک

شهربازی سیمرغ

مسابقه قصه گویی که اینقدر زیبا و با احساس قصه دنباله هم را تعریف کردی که نفر اول شدی

 شرکت در  مسابقه دانش آموزی نور- گرامیداشت پروفسور عمر یاغی

شرکت در مسابقه طرح جابر و جمع آوری کلکسیون

دوخت و دوز من برای خواهر زداه توراهی ام (تشک خواب و تشک تعویض مسافرتی)

سیسمونی پسر خاله نازمون

اینم خود پسر خاله ناز و خوشکلمون محمد علی جون

قربونت برم که با عشق به نی نی نگاهش می کنی

روز مرد خونه باباجون عزیزمون و بابای گلمون سایتون مستدام مردهای زندگی ما

زمستان و برف بازی دل انگیز اون با نیایش جون

کلاس های تمرین برای همنوازی و شرکت در کنسرت

وای خدا باورم نمی شه که اینقد بزرگ شدی که داره اون مروارید های سفیدی که توی بچه گیت برای رویش اونا شادی میکردیم داره جاشون را به دندون های دائمی میده

سرگرمی های ایام قرنطینه شما خرگوش بازی،ساخت کاردستی شییک ، کاشت بذر برای سبزه سفره هفت سین

دور دور های ما توی این مدت و باز هم دست خط بابا روی تابلو کافی شاپ

اینم اصرار اشتباه شما برای زدن بنزین 

 

گل زیبای من

دخترم

روزی بانویی میشوی خیلی شبیه من

و من چقدر به تو افتخار خواهم کرد

جانِ مادر

یادت بماند برای بانو شدنت جوانی ام را داده ام

ثمره ی جوانی ام

از تو انتظاری ندارم جز اینکه باشی و باشی و باشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)