مهتا جونمهتا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

(◕‿◕) مهتای من بی همتاست (◕‿◕)

دخترم به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت با تمام سختی های دنیا خواهم جنگید به من تکیه کن که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد

سفر خاطره انگیز به شهر تبربز

1396/7/22 10:14
273 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل دخترم امروز میخوام واست پست مسافرت به یادموندنی سه نفره مون را به شهر های زیبای زنجان و تبریز و جلفا بزارم
اول بگم که شما مه بانوی من واقعا توی این مسافرت دختر خوبی بودی البته نسبت به مسافرت های دیگه مون صد البته وجود شما کنارمون نازنینم به سفرمون شیرینی خاص خودش را داد
طبق برنامه ریزی مون پنجشنبه که بابایی از سر کار اومد نهار خوردیم و راه افتادیم تا از دقیقه دقیقه وقتمون بهترین استفاده را داشته باشیم و سر شب به شهر زنجان برسیم و همینطور هم شد بعد دوتا توقف کوتاه برای استراحت و شام به شهر زیبای زنجان رسیدیم به محض رسیدن چون شام خورده بودیم رفتیم پارک ملت که قبلا در موردش تحقیق کرده بودم و یه شب زیبا را توی این پارک زیبا با کلی وسیله بازی گذروندیم بعدش رفتیم و توی پارک میثم چادر زدیم و خوابیدیم اینو بگم که شما دلبر مامان عاشششششق خوابیدن توی چادر هستی صبح را هم با نون بربری داغ اصل ترکو املت خوشمزه بابا پز گذروندیم سریع وسایل را جمع کردیم و رفتیم زنجان گردی چند جای تاریخی را بازدید کردیم و چاقو عالی زنجان را واسه خودمون و.... خریداری کردیم رفتیم بام زنجان یعنی کاوازنگ که چقدر دل انگیز بود و من دلم نمیومد بریم ولی چون دیر میشد رفتیم که به ادامه سفرمون برسیم در مسیر زنجان به تبریز رفتیم شهر بستان آباد که توی آبگرم مشهور اون تنی به آب بزنیم و خستگی راه در کنیم که البته شما هم عاشق آبتنی و شنا با اون مایو جدیدت بودی تا اسم شنا را شنیدی کلی منو بابا را بوس بارون کردی هی میگفتی بابا ممنونم که ما را آوردی اینجا که شنا کنیم من کلی خوشحالم واست هم یه جایزه میخرم. حدود یک ساعت و نیم رفتیم داخل آب که با اینهمه شما بزور بیخیال شدی مگه میومدی بریم میگفتی مامان تو را خدا همینجا باشیم خیلی خوش میگذرهگفتم خب من میرم شما تنها میشی ها با کمال خونسردی گفتی خب برو من اینجا میمونم دیگه با وعده خرید دلستر و کیک دل کندی
نا گفته نمونه منم نمیخواستم بیام بیرون ولی چه کنیم که تایم تموم شده بود اونجا واقعا امکانات آبدرمانی و استخر مناسب و با حالی داشت من از اینجا نسبت به آبگرم محلات بیشتر خوشم اومد
خلاصه یه دلستر خانواده و چند تا کیک را گرفتی تا از مجتمع بیرون اومدی و رفتی پیش بابا گفتی بفرما اینم جایزه ات
برای اولین بار من اونجا هندوانه آناناسی را دیدم که طعم و شکلش عین همون هندوانه قرمز بود ولی رنگش زرد بود🤔🤔🤔🤔
بعد دو ساعت رسیدیم شهر زیبای تبریز یک راست رفتیم مجموعه باغلار باغی یه نهار توپ زدیم و رفتیم دور دور توی مجموعه سوار چرخ و فلک بزرگ شهر شدیم که همه شهر تبریز زیر پامون بود رفتیم باغ وحش و .... اونجا بود که شما سوار ............ شدی که یه تجربه عالی بود واست و اگه برای بزرگتر ها هم بود من هم حرفی نداشتم بروم چون خیلی با حال بود اولش شما کم میپریدی ولی بعدش که ترست ریخت و فهمیدی که طناب ها محکم بهت وصل هستن حالا میرفتی فضا و برمیگشتی اونجا بود که منم دلم برای این بازی غش رفت ولی حیف
رفتیم نمایش دلفین ها را هم دیدیم و برای شب به پارک مشهور تبریز ائل گلی رفتیم هزار ماشاالله چقدررررر هم بزرگ بود از شانس ما اونشب هم شب تولد امام رضا بود و داخل محل مخصوص برگزاری مراسم ها مراسم جشن شاااااد برگزار بود که شرکت کردیم البته همه ترکی صحبت میکردن و ما هیچی متوجه نمیشدیم و فقط دست میزدیم رفتیم یکم بازی و قایق سواری و یه جایی برای خوابیدن تا صبح حال داشته باشیم برای تبریز گردی های بعدی
صبح زود با خوردن یه صبحونه توپ پرانرژی راه افتادیم برای تبریز گردی طبق تحیقات قبلی بندهتبریز اولین شهری داخل ایران بود که شهرداری داشته و در کل مثل اصفهان خودمون شهر تاریخی و در عین حال زیبایی هست ابتدا به عمارت شهرداری رفتیم اینقد دیدنی بود که نمیدونستیم اول از کجای اون شروع کنیم اونجا بود که تراکت های تبریز گردی رایگان برای گردشگران شهرداری مهمان نواز تبریز را دیدیم و سریع خودمون را به محل اتوبوس ها رسوندیم و در عرض یک روز ،تمام بافت تاریخی تبریز را به کمک این امکان واقعا عالی که گذاشته بودن گشتیم نهار هم کوفته تبریزی مخصوص تبریز را توی رگ زدیم داخل رستوران تاریخی تبریز
ساعت 6 عصر بود که بطرف منطقه آزاد جلفا ارس که مرز بین ایران و کشور آذربایجان هست حرکت کردیم الحق که مانند کیش منطقه ازاد بود
 


مجموعه باغلار باغی

 

 


دوست شما یاس خانم در موزه معماری

 

 

 

 


بازار بزرگ تبریز

 

 

 

 


مقبره الشعرا،موزه قاجار،عمارت شهرداری و...

 

 

 

 


مسجد کبود،موزه آذربایجان و ...

 

 

 

 


بازی که خیلی هیجانی بود و من الان اسمش را فراموش کردمآخه سخت بود

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)