سفر به محلات
عزیز دلم اولین پنجشنبه و جمعه خرداد 95 را با خانواده دوست بابا رفتیم به شهر گل یعنی محلات
بقول شما شیرین زبون با هستی جون و خاله آرزون(آرزو) و آقا محبود(محمود) که کم کم تبدیل شد به آقا محبوبه
خیلی سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت شما هم که مثل همیشه گاهی خوب گاهی قهر گاهی با هستی کشمکش و.... ولی در کل دختر خوبی بودی دلبرم
پنجشنبه بعد الظهر خانواده هستی جون اومدن دنبال ما و با هم رفتیم به سمت محلات اول رفتیم دهکده گل محلات که خیلی خیلی زیبا بود متاسفانه شما نمیدونم برای چی اونموقع دختر بداخلاقی شده بودی و اصلا دوست نداشتی عکس بگیری و همکاری نمیکردی
بعدش رفتیم پارک سرچشمه محلات که اونجا هم خیلی زیبا و باحال بود بخصوص قسمت پارک بادی و قایق سواری اون که تو خیلیییی دوست داشتی
شب را توی پارک چادر زدیم و خوابیدیم و صبح رفتیم آبگرم محلات که قسمت خیلی باحاله سفر بود و یه دله سیر شنا و بازی کردیم تو هم که عاشق آب بازی دیگه مگه میشد از آب جدات کرد
در ادمه سفر یه سری هم نیاسر با اون آبشار خیلی زیبایش رفتیم و بعدش هم خونه اومدییییییییم
ابتدای سفر دم در خونه مهتا بانو و هستی جان
کاملا مجهز کیف کولی و کلاه و عینک و توپ و...
خانوم بد اخلاق در دهکده گل
یه آقای خیلی مهربون که به شما و هستی جون گل داد