خرید مبل
عزیزم چند وقت پیش رفتیم بابا یک کتابخانه بخره همون اول پاساژ چند تا مبل کودک گذاشته بودن تو هم با یه نگاه یکیشون را برای خودت پسندیدی و رفتی روی مبل نشستی حالا مگه پا میشدی همه جا را روی سرت گذاشته بودی نمیخوام پاشم (میمیخوام خاشم) هیج جوری راضی نمیشدی حتی پا نمیشدی که بریم کتابخانه را ببینیم آخرش هم دختر بابا زورش سر شد و بابا گفت الان برات میخرم جالب اینجاست که مدل ذیگه اش را هم نمیخواستی فقط همینو شیطون بلا
قربونت برم ببین چه ژستی گرفتی به قول خودت روی صندلی
نمیزاری هیچ کسی روش بشینه فقط خودت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی